زناشویی

چرا در برخی روابط، فرد بیشتر از آنچه که باید به شریک خود توجه می‌کند؟

در روابط عاطفی سالم، تعادل حرف اول را می‌زند. اما گاهی اوقات، یکی از طرفین به طور ناخودآگاه، انرژی و توجه بیشتری را صرف نگهداری و حفظ رابطه می‌کند. این رفتار، اگرچه در ابتدا از سر عشق و علاقه به نظر می‌رسد، اما می‌تواند ریشه در مسائل عمیق‌تری داشته باشد و به فرسودگی و آسیب رساندن به رابطه منجر شود.

رابطه زناشویی

دلایل مختلفی وجود دارد که چرا یک فرد ممکن است بیش از حد به شریک عاطفی خود توجه کند. در این پست، به 17 نکته‌ای که می‌توانند در این رفتار نقش داشته باشند، می‌پردازیم:

  • ترس از طرد شدن:

    فرد می‌ترسد که اگر به اندازه کافی خوب نباشد، شریکش او را ترک کند.
  • اعتماد به نفس پایین:

    فرد ارزش خود را کم می‌داند و فکر می‌کند برای حفظ رابطه باید بیش از حد تلاش کند.
  • نیاز به تایید:

    فرد برای احساس ارزشمند بودن، به تایید و توجه شریکش وابسته است.
  • تجربه های آسیب‌زای گذشته:

    تجربه‌های رها شدگی یا طرد شدن در گذشته، می‌تواند باعث شود فرد در روابط فعلی محتاط‌تر و نیازمندتر باشد.
  • سبک دلبستگی ناایمن:

    افرادی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، ممکن است به شدت به دنبال جلب توجه و محبت باشند.
  • فکر کردن به اینکه ” اگر این کار رو نکنم، اون از دستم ناراحت میشه”:

    ترس از ناراحت کردن شریک و تلاش برای اجتناب از هرگونه درگیری.
  • مسئولیت‌پذیری بیش از حد:

    فرد احساس می‌کند مسئول خوشحالی و رفاه شریکش است.
  • احساس گناه:

    فرد ممکن است به دلیل اشتباهی در گذشته، سعی در جبران آن با توجه بیش از حد داشته باشد.
  • باورهای غلط درباره عشق:

    مثلاً اینکه عشق یعنی فداکاری مطلق و نادیده گرفتن نیازهای خود.
  • عدم تعریف مرزهای شخصی:

    فرد نمی‌تواند “نه” بگوید و به راحتی از خواسته‌های خود می‌گذرد.
  • مشکل در برقراری ارتباط موثر:

    فرد نمی‌تواند نیازهای خود را به طور مستقیم بیان کند و به جای آن، با توجه بیش از حد، سعی در جلب رضایت شریکش دارد.
  • تلاش برای کنترل رابطه:

    در برخی موارد، توجه بیش از حد می‌تواند روشی برای کنترل غیرمستقیم شریک باشد.
  • احساس خلاء در زندگی شخصی:

    اگر فرد زندگی پرباری خارج از رابطه نداشته باشد، ممکن است تمام توجه خود را معطوف به رابطه کند.
  • تغییر نقش ها در رابطه:

    در برخی موارد، یک طرف نقش والد را برای طرف دیگر بازی می‌کند.
  • ترس از تنهایی:

    فرد به شدت از تنها ماندن می‌ترسد و به همین دلیل، حاضر است هر کاری برای حفظ رابطه انجام دهد.
  • نداشتن الگوی رفتاری سالم:

    فرد ممکن است در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که توجه بیش از حد به دیگران، یک ارزش محسوب می‌شده است.
  • فقدان عزت نفس:

    این افراد فکر می کنند که بی ارزش و دوست نداشتنی هستند و تنها راه دوست داشته شدن این است که بیش از اندازه به طرف مقابل محبت کنند.

درک این دلایل، اولین قدم برای تغییر این الگوهای رفتاری ناسالم است. شناخت ریشه‌های این رفتار، به فرد کمک می‌کند تا با خودآگاهی بیشتری، به ایجاد یک رابطه سالم و متعادل بپردازد.

چرا بعضی‌ها بیش از حد به شریک عاطفی‌شان توجه می‌کنند؟

۱. ترس از دست دادن: ریشه در ناامنی‌های درونی

یکی از مهم‌ترین دلایل توجه بیش از حد به شریک عاطفی، ترس عمیق از دست دادن اوست.این ترس اغلب از ناامنی‌های درونی و احساس عدم کفایت در رابطه نشأت می‌گیرد.فرد تصور می‌کند اگر به اندازه کافی توجه نکند، شریکش او را ترک خواهد کرد و به همین دلیل، دائماً در تلاش برای جلب رضایت و جلوگیری از جدایی است.این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند روابط ناموفق قبلی یا دوران کودکی پر از ناامنی داشته باشد.فردی که این ترس را تجربه می‌کند، ممکن است دائماً به دنبال تایید و اطمینان خاطر از طرف شریکش باشد و همین امر، رفتارهای افراطی در توجه را به دنبال داشته باشد.

این رفتار می‌تواند اثر عکس داشته باشد و منجر به فرسودگی عاطفی و خستگی شریک شود.

در این حالت ، فرد به تدریج استقلال خود را از دست می دهد و هویت خود را در رابطه تعریف می کند.لازم است که این ترس را شناسایی و با کمک متخصص، به ریشه های آن پرداخت.

۲. نیاز به تایید و ارزش‌گذاری: گدایی عشق

برخی افراد برای اینکه احساس ارزشمندی و دوست‌داشتنی بودن کنند، نیاز مبرمی به تایید و ارزش‌گذاری از سوی شریک عاطفی‌شان دارند. این نیاز، آنها را به سمت توجه بیش از حد سوق می‌دهد. آنها با انجام هر کاری که به نظرشان شریکشان را خوشحال می‌کند، به دنبال گرفتن تایید و احساس ارزشمندی هستند. در واقع، آنها عشق و توجه را گدایی می‌کنند. این افراد ممکن است کمبود اعتماد به نفس داشته باشند و خودشان را لایق عشق و محبت ندانند. به همین دلیل، تلاش می‌کنند با راضی نگه داشتن شریکشان، این کمبود را جبران کنند. این رفتار می‌تواند منجر به وابستگی شدید و از دست دادن استقلال فردی شود. در این حالت فرد به یک ربات تبدیل می‌شود که فقط در صدد راضی نگه داشتن طرف مقابل است. این رفتارها معمولا ناخودآگاه هستند. این چرخه معیوب باید شکسته شود.

۳. احساس گناه: جبران اشتباهات خیالی

گاهی اوقات، فرد به دلیل احساس گناه ناشی از اشتباهات خیالی یا واقعی (مانند یک دروغ کوچک یا یک بی‌توجهی ناخواسته) سعی می‌کند با توجه بیش از حد به شریکش، گناه خود را جبران کند. این احساس گناه می‌تواند باعث شود که فرد دائماً در تلاش برای اثبات وفاداری و عشق خود باشد و به همین دلیل، رفتارهای افراطی در توجه را از خود نشان دهد. این افراد ممکن است خود را سزاوار مجازات بدانند و توجه بیش از حد را به عنوان نوعی توبه و جبران خسارت در نظر بگیرند. در بسیاری از موارد این احساس گناه بی‌اساس است و تنها ناشی از تصورات ذهنی فرد است. مشورت با یک مشاور می‌تواند به تشخیص درست این احساس کمک کند. این احساس گناه بیجا می‌تواند منجر به سوء استفاده عاطفی شود. باید یاد بگیریم که خودمان را ببخشیم.

۴. الگوهای رفتاری آموخته شده: تکرار تاریخ

برخی افراد الگوهای رفتاری توجه بیش از حد را از والدین یا اطرافیان خود آموخته‌اند. آنها ممکن است در خانواده‌ای بزرگ شده باشند که یکی از والدین همیشه در حال فداکاری و توجه بیش از حد به دیگری بوده است. این افراد ناخودآگاه این الگوها را در روابط خود تکرار می‌کنند، بدون اینکه لزوماً از دلیل آن آگاه باشند. این الگوهای رفتاری می‌توانند به مرور زمان به عادت تبدیل شوند و تغییر آنها دشوار باشد. شناخت این الگوهای رفتاری اولین قدم برای تغییر آن‌هاست. باید آگاهانه تصمیم بگیریم که این الگوها را تکرار نکنیم. می‌توانیم با کمک یک درمانگر الگوهای رفتاری سالم تری را جایگزین کنیم. آگاهی، قدرت تغییر است.

۵. تلاش برای کنترل رابطه: به دام انداختن

در برخی موارد، توجه بیش از حد می‌تواند ابزاری برای کنترل رابطه باشد. فرد با غرق کردن شریکش در محبت و توجه، سعی می‌کند او را به خود وابسته کند و از ترک کردن او جلوگیری کند. این افراد ممکن است با این کار، به دنبال تسلط بر شریک خود و جلوگیری از استقلال او باشند. این نوع توجه معمولاً مصنوعی و اجباری است و هدف اصلی آن، کنترل و دستکاری رابطه است. این رفتار نوعی سوء استفاده عاطفی است. کنترل کردن دیگران نشانه ناامنی درونی است. به جای کنترل، باید اعتماد را در رابطه پرورش دهیم. کنترل کردن رابطه به نابودی آن منجر می‌شود.

۶. کمبود اعتماد به نفس: پنهان شدن پشت توجه

افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است با توجه بیش از حد به شریکشان، سعی کنند کمبودهای خود را پنهان کنند. آنها تصور می‌کنند اگر به اندازه کافی توجه کنند، شریکشان متوجه کمبودهای آنها نخواهد شد. این افراد ممکن است از اینکه خودشان باشند و آسیب‌پذیری‌های خود را نشان دهند، می‌ترسند و به همین دلیل، سعی می‌کنند با توجه بیش از حد، این ضعف‌ها را پوشش دهند. این رفتار می‌تواند منجر به فرسودگی عاطفی و احساس خستگی شود. پذیرش خود و افزایش اعتماد به نفس راه حل بهتری است. توجه بیش از حد راه حل موقتی است و مشکل اصلی را حل نمی‌کند. روی خودتان سرمایه‌گذاری کنید و اعتماد به نفستان را افزایش دهید. شما ارزشمند هستید، حتی با تمام کمبودها.

۷. تصورات غیر واقعی از عشق: افسانه‌های رمانتیک

برخی افراد تصورات غیر واقعی و کاملا مطلوب‌گرایانه‌ای از عشق دارند. آنها ممکن است تحت تاثیر فیلم‌ها، کتاب‌ها و فرهنگ عامه، فکر کنند که عشق یعنی فداکاری مطلق و توجه بی‌قید و شرط به شریک. این افراد ممکن است به اشتباه تصور کنند که هر چه بیشتر به شریکشان توجه کنند، عشقشان قوی‌تر و پایدارتر خواهد بود. این تصورات غیر واقعی می‌توانند باعث شوند که فرد انتظارات غیر منطقی از خود و شریکش داشته باشد و دچار سرخوردگی شود. عشق واقعی تعادل و احترام متقابل است. فداکاری بیش از حد، عشق نیست، بلکه خودآزاری است. تصورات واقع‌بینانه از عشق، روابط سالم‌تری را به ارمغان می‌آورد. به جای دنبال کردن افسانه‌ها، واقعیت عشق را بپذیرید.

۸. اجتناب از تنهایی: ترس از رها شدن

گاهی اوقات، توجه بیش از حد به شریک عاطفی ناشی از ترس عمیق از تنهایی است. فرد می‌ترسد اگر به اندازه کافی توجه نکند، شریکش او را ترک خواهد کرد و او تنها خواهد ماند. این افراد ممکن است به شدت به حضور شریکشان وابسته باشند و نتوانند تنهایی را تحمل کنند. به همین دلیل، هر کاری می‌کنند تا شریکشان را راضی نگه دارند و از رها شدن جلوگیری کنند. این ترس می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند از دست دادن عزیزان یا روابط ناموفق قبلی داشته باشد. تنهایی لزوماً چیز بدی نیست. می‌تواند فرصتی برای خودشناسی باشد. به جای فرار از تنهایی، با آن روبرو شوید و از آن درس بگیرید. وابستگی شدید به دیگران، سلامت روان را به خطر می‌اندازد. یاد بگیرید که از تنهایی خود لذت ببرید.

۹. عدم شناخت نیازهای خود: خودفراموشی

افرادی که بیش از حد به شریکشان توجه می‌کنند، ممکن است از نیازهای خود غافل باشند. آنها آنقدر درگیر راضی نگه داشتن شریکشان هستند که فراموش می‌کنند خودشان چه می‌خواهند و چه نیازهایی دارند. این افراد ممکن است به مرور زمان هویت خود را از دست بدهند و احساس پوچی و نارضایتی کنند. عدم توجه به نیازهای خود، منجر به فرسودگی عاطفی و نارضایتی از رابطه می‌شود. خودتان را در اولویت قرار دهید. نیازهای شما به اندازه نیازهای شریکتان مهم هستند. به نیازهای خود توجه کنید و آنها را برآورده کنید. خودفراموشی، خیانت به خود است.

۱۰. تلاش برای اثبات خود: نشان دادن ارزش

برخی افراد با توجه بیش از حد به شریکشان، سعی می‌کنند ارزش خود را به او و به دیگران ثابت کنند. آنها می‌خواهند نشان دهند که فردی مهربان، فداکار و دوست‌داشتنی هستند. این افراد ممکن است به شدت به نظر دیگران اهمیت دهند و بخواهند با راضی نگه داشتن شریکشان، تایید و تحسین آنها را جلب کنند. این رفتار می‌تواند منجر به خودنمایی و رفتارهای تصنعی شود. ارزش شما به توجهی که به دیگران می‌کنید، بستگی ندارد. ارزش شما ذاتی است. به جای اثبات خود به دیگران، خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید. نیازی به جلب توجه دیگران نیست.

۱۱. ناآگاهی از مرزهای سالم: تجاوز به حریم شخصی

افرادی که بیش از حد به شریکشان توجه می‌کنند، ممکن است آگاهی کافی از مرزهای سالم در رابطه نداشته باشند. آنها ممکن است بدون اجازه وارد حریم شخصی شریکشان شوند، دائماً او را کنترل کنند یا از او انتظارات غیر منطقی داشته باشند. این رفتار می‌تواند منجر به نارضایتی و ایجاد تنش در رابطه شود. تعیین مرزهای سالم در رابطه، ضروری است. به حریم شخصی شریکتان احترام بگذارید. از کنترل کردن و دخالت در زندگی او خودداری کنید. مرزهای سالم، روابط سالم را تضمین می‌کنند.

۱۲. فداکاری بیش از حد: قربانی کردن خود

فداکاری در رابطه امری طبیعی است، اما فداکاری بیش از حد و قربانی کردن خود برای راضی نگه داشتن شریک، رفتاری ناسالم است. افرادی که بیش از حد فداکاری می‌کنند، ممکن است نیازها و خواسته‌های خود را نادیده بگیرند و به مرور زمان احساس خشم و نارضایتی کنند. این رفتار می‌تواند منجر به فرسودگی عاطفی و احساس قربانی شدن شود. فداکاری باید متقابل باشد. خودتان را فدای دیگران نکنید. نیازهای شما به اندازه نیازهای شریکتان مهم هستند. فداکاری بیش از حد، رابطه را به نابودی می‌کشاند.

۱۳. تلاش برای تغییر شریک: نجات‌دهنده بودن

برخی افراد با توجه بیش از حد به شریکشان، سعی می‌کنند او را تغییر دهند. آنها ممکن است تصور کنند که می‌توانند با محبت و توجه فراوان، مشکلات او را حل کنند و او را به فرد بهتری تبدیل کنند. این افراد ممکن است نقش نجات‌دهنده را بازی کنند و مسئولیت زندگی شریکشان را به عهده بگیرند. تغییر دادن دیگران، غیرممکن است. مسئولیت زندگی هر فرد بر عهده خود اوست. به جای تلاش برای تغییر شریکتان، او را همان‌طور که هست بپذیرید. نقش نجات‌دهنده را رها کنید.

۱۴. عدم توانایی در ابراز نارضایتی: سکوت و انباشت خشم

افرادی که بیش از حد به شریکشان توجه می‌کنند، ممکن است نتوانند نارضایتی خود را به طور سالم ابراز کنند. آنها ممکن است از ترس اینکه شریکشان را ناراحت کنند یا رابطه را به خطر بیاندازند، سکوت کنند و ناراحتی‌های خود را انباشت کنند. این رفتار می‌تواند منجر به خشم فروخورده، اضطراب و افسردگی شود. ابراز نارضایتی، حق شماست. به جای سکوت کردن، احساسات خود را به طور سالم ابراز کنید. ارتباط با صداقت و باز، کلید روابط سالم است. انباشت خشم، رابطه را مسموم می‌کند.

۱۵. استرس و اضطراب: مکانیسم مقابله

در برخی موارد، توجه بیش از حد به شریک عاطفی می‌تواند یک مکانیسم مقابله‌ای برای کاهش استرس و اضطراب باشد. فرد ممکن است با تمرکز بر نیازهای شریکش، سعی کند از مشکلات و نگرانی‌های خود فرار کند. این رفتار می‌تواند به طور موقت احساس بهتری به فرد بدهد، اما در بلندمدت مشکل اصلی را حل نمی‌کند و حتی می‌تواند آن را تشدید کند. به جای فرار از مشکلات، با آنها روبرو شوید. به دنبال راه حل‌های سالم برای مدیریت استرس و اضطراب باشید. توجه بیش از حد، راه حل موقتی و ناسالم است. به سلامت روان خود اهمیت دهید.

۱۶. فقدان هویت فردی: تعریف خود از طریق رابطه

افرادی که هویت فردی قوی ندارند، ممکن است خود را از طریق رابطه تعریف کنند. آنها ممکن است تصور کنند که بدون شریکشان، هیچ ارزشی ندارند و به همین دلیل، تمام تمرکز خود را بر راضی نگه داشتن او می‌گذارند. این افراد ممکن است دوستان، علایق و اهداف خود را فراموش کنند و تمام زندگی‌شان را حول محور رابطه بچرخانند. داشتن هویت فردی قوی، برای یک رابطه سالم ضروری است. علایق و اهداف خود را دنبال کنید. به دوستان و خانواده خود اهمیت دهید. خودتان را خارج از رابطه تعریف کنید.

۱۷. تلاش برای خرید عشق: معامله عاطفی

برخی افراد ممکن است با توجه بیش از حد به شریکشان، سعی کنند عشق او را بخرند. آنها ممکن است تصور کنند که با دادن هدایا، انجام کارهای بزرگ و توجه فراوان، می‌توانند عشق و وفاداری شریکشان را تضمین کنند. این رفتار نوعی معامله عاطفی است و بر پایه اعتماد و احترام متقابل بنا نشده است. عشق را نمی‌توان خرید. عشق باید آزادانه داده شود. به جای خرید عشق، اعتماد و صمیمیت را در رابطه پرورش دهید. معامله عاطفی، عشق را نابود می‌کند.

نمایش بیشتر

‫2 دیدگاه ها

  1. نیلوفر مهرآیین گفت:

    وای این پست خیلی چیزها رو تو ذهنم روشن کرد! همیشه فکر میکردم فقط من هستم که این حس های عجیب رو دارم. مثلا اون قسمت که گفت گاهی آدما از تنهایی میترسن و بخاطر همین تو رابطه میمونن، منم دقیقا همینطور بودم توی دوستیام با سارا.
    یک بار یادمه بخاطر اینکه میترسیدم تنها بمونم، کلی چیزا رو تحمل میکردم که نباید. دوستم مدام منو مسخره میکرد ولی من هیچی نمیگفتم. بعدا فهمیدم این اصلا درست نیست. آخه چرا باید از گفتن حقیقت بترسیم؟ مگه دوستی یعنی همین که آدم خودشو گم کنه؟
    خیلی جالبه که آدما گاهی فکر میکنن اگه طرف مقابلشون رو عوض کنن، رابطه درست میشه. منم یه مدت این فکر رو داشتم. میخواستم بهترین دوستم رو دقیقا شبیه ذهنیت خودم کنم. ولی مگه میشه؟ هرکی شخصیت خودش رو داره.
    یه چیز دیگه که برام جالب بود، اینه که بعضیا انقدر به طرف مقابلشون توجه میکنن که خودشون رو فراموش میکنن. منم همینطور بودم. همیشه استرس این رو داشتم که نکند دوستم از دستم ناراحت بشه، انقدر که یادم رفته بود من هم حق دارم ناراحت بشم.
    چند وقت پیش یه فیلم دیدم که توش گفت عشق واقعی یعنی بدون قید و شرط دوست داشتن. ولی حالا فکر میکنم این حرف خیلی کلیشه ایه. آخه آدم نباید خودش رو فراموش کنه. دوست داشتن باید دو طرفه باشه، نه اینکه یکی خودشو آب کنه.
    حس گناه یه چیز عجیبیه. من همیشه فکر میکردم اگر کسی از دستم ناراحت شده، حتما تقصیر منه. حتی وقتی واقعا کاری نکرده بودم. این فکرها انقدر تو ذهنم چرخیده که بعضی وقتا خوابم رو مختل میکرد.
    آخرش فهمیدم که رابطه سالم مثل یه خیابون دو طرفه است. اگه یکی مدام بره و یکی فقط بایسته، این دیگه رابطه نیست. باید یاد بگیریم که همدیگه رو دوست داشته باشیم، بدون اینکه خودمون رو گم کنیم. این پست واقعا کمکم کرد اینارو بفهمم.

  2. وای چه پست به درد بخوری بود! من خودم تو رابطه قبلیم کلی به خاطر توقعات بیخود از طرفم و حسادت های بیجا عذاب کشیدم واقعا یه دنیا مشکل میتونه از همین چیزای به ظاهر کوچیک شروع بشه. کاش بیشتر در مورد راه های مقابله با دخالت خانواده و چگونگی حفظ استقلال فردی توی رابطه مینوشتی، چون خیلی از بچه ها با این موضوع درگیرن. ممنون میشم اگر یه مقاله کامل تر با مثال های کاربردی بذاری ✨

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا